نویسنده: اصغر مجتهدزاده
هر یک از مکاتب تربیتی بر نگرشی خاص از هستی و انسان مبتنی هستند و وجوه امتیاز هر یک از این مکاتب را باید در تفاوت نگرش آنها به هستی و انسان جستجو کرد. با رجوع به اندیشههایی که با عنوان مکتب تربیتی در روزگاری شهرت داشتهاند، اهمیت و جایگاه دیدگاههای هستی شناختی و انسانشناختی نمایان میشود. در سایه آگاهی از دیدگاه مبنایی این مکاتب، درمییابیم که داوری ادیان الهی بویژه اسلام درباره انسان منشأ وجود تفاوتهایی در مکتبهای تربیتی دینی نسبت به دیگر مکاتب بشری است. دانشمندان مسلمان، اعم از فیلسوفان و عارفان و متکلمان و اخلاقیون، در مواضع گوناگونی آرای خویش درباره هستی و انسان را ابراز داشتهاند و همواره به سبب ایمان به اسلام کوشیدهاند که در نظریات خود از تعارض با آموزههای قرآنی و روایی بپرهیزند. این اندیشهمندان، در عین پویش و کوشش عقلانی برای دستیابی به آرایی استوار، از منبع وحی و متون دینی نیز الهام گرفتهاند و بیشک، تعالیم دینی در بنیان و پیکره نظام اندیشه ایشان جایگاهی اساسی داشته است.
در میان دیدگاههای عالمان مسلمان میتوان آرایی کم و بیش مشابه و حتی یکسان را درباره جهان و انسان سراغ گرفت. مبدأ این شباهت و هماهنگی، تفکر دینی و تأثیرپذیری قرآنی ایشان است. البته گاه آرایی متفاوت و تصاویری بکلی ناهمسان از هستی و انسان نیز در میان این آراء دیده میشود. نکته شایان توجه این است که اگر به تصویری کلی و جامع از نظامهای فکری رایج میان عالمان مسلمان نظر کنیم، درخواهیم یافت که بسیاری از امور مشابه در حقیقت تفاوتی بنیادین با یکدیگر دارند. این تفاوت تا بدانجاست که حتی توحید ـ یعنی سنگ بنای دین و دینباوری ـ نیز در نزد ایشان تفسیری واحد ندارد، اگرچه همه موحدند. توحید یک عارف با توحید یک متکلم تفاوت بسیار دارد و حتی توحید فیلسوفان نیز با هم یکی نیست. فلاسفه مشایی و حکیمان متألّه، به خدا، انسان و جهان یکسان نمینگرند. این نکته درخور توجه، ما را به یک روش در شناخت آرا و تفکرات رهنمون میسازد و آن نگاهی جامع به نظریات اندیشهمندان مختلف است.
برای دستیابی به دیدگاه تربیتی یک عالم، نمیتوان به بررسی سخنان صریح او در وادی تربیت بسنده کرد، زیرا بسا مواردی که معنای حقیقی آثار تربیتی تنها با شناخت بنیانهای فکری او دریافتنی باشد. تلاش برای شناخت مکتب تربیتی امام خمینی نیز اگر بخواهد قرین توفیق باشد، باید از کاوش در مبانی انسان شناختی و جهانشناختی ایشان آغاز گردد. با آگاهی از این مبانی، جایگاه و اهمیت دیدگاهها و توصیههای اخلاقی و تربیتی ایشان آشکار میشود.
پیش از ورود به بررسی دیدگاههای مبنایی امام خمینی، ذکر چند نکته لازم به نظر میآید.
۱ـ در میان علمای مسلمان، فیلسوف تربیتی و مربی در اصطلاحی که امروز رایج است وجود ندارد، در نتیجه نمیتوان در ترسیم مکتب تربیتی هر یک از ایشان، به پاسخهایی صریح درباره همه مسائل مطرح در تعلیم و تربیت دست یافت. به این ترتیب باید کوشید پس از شناخت مبانی فکری آنها، با بررسی نظر تربیتی خاص که در برخی مواضع ابراز داشتهاند، به استنباط نظریات آنها در دیگر موارد پرداخت، تا از این رهگذر به تصویری نسبتاً جامع از مکتب تربیتی اندیشمند موردنظر دست یافت. طبیعی است که این کوشش در تحقیقات مختلف، نتایجی کاملاً یکسان به بار نمیآورد.
۲ـ دیدگاههای عالمان مسلمان درباره هستی و انسان را میتوان به مکاتب کلامی، فلسفی، عرفانی و مکتب محدثین تقسیم کرد. در هر یک از این شاخهها وجوه اشتراک فراوانی را میان اندیشهمندان میتوان یافت، ولی این حقیقت مانع از آن نیست که هر اندیشهمند، در عین حال دیدگاههایی خاص خود داشته باشد و یا اینکه در مواردی نظر او مشابه اندیشهمندان حوزهای دیگر باشد؛ مثلاً یک فیلسوف از جهاتی همچون عارفان بیندیشد و یا متکلمی از مرزهای فلسفه عبور کند.
۳ـ با توجه به مطالب گذشته، محصور داشتن مکتب فکری امام خمینی در یکی از شاخههای فلسفی، عرفانی و یا فقهی دشوار است و اساساً شاید ویژگی مهم ایشان جمع سازوار و هوشمندانهای است که میان عناصری از فقه، فلسفه و عرفان پدید آوردهاند. عناصر اندیشه ایشان را میتوان مورد بررسی تاریخی قرار داد و مبدأ و منشأ هر یک را شناسایی نمود، لکن نوشته حاضر در پی تحقیق تاریخی درباره این آرا و نظریات نیست؛ ولی در یک قضاوت کلی میتوان دیدگاههای انسانشناختی و هستیشناختی ایشان را عرفانی قلمداد نمود. دستیابی به این منظر عرفانی برای ایشان، با گذر از معبر فلسفه و بویژه حکمت متعالیه صورت گرفته است و تجلی این نظرگاه در سطح اندیشه اجتماعی، پیوندی عمیق با فقه یافته است، به گونهای که نمیتوان از تأثیر و تأثر فقه و عرفان امام بر یکدیگر چشم پوشید.
نکته اخیر در چگونگی شکلگیری دیدگاههای تربیتی ایشان بسیار بااهمیت است، زیرا آرای تربیتی حضرت امام همچنانکه از مبانی انسانشناختی و هستیشناختی جداییناپذیر است، از دیدگاههای حکومتی ایشان نیز غیرقابل تفکیک است و نظرهای حکومتی ایشان در نظریه ولایت فقیه ـ که دیدگاهی فقهی است ـ عرضه شده است.
۴ـ تعلیم و تربیت، به عنوان یک شاخه پژوهشی دانشگاهی مستقل، در پیشینه فرهنگی مسلمین جایگاهی ندارد؛ اگرچه فیلسوفان، عارفان و اخلاقیون به بخشهای مهمی از مباحث فلسفه تعلیم و تربیت پرداختهاند. برای آنکه بتوان دیدگاههای یک اندیشمند را در قالب مسائل و مباحث امروزین فلسفه تعلیم و تربیت درآورد، بحثهای تطبیقی بسیار مفید است؛ ولی در تحقیق حاضر ـ جز در مواردی که مقایسه آرا ما را در فهم جایگاه و اهمیت یک نظر یاری میرساند ـ از مباحث تطبیقی خودداری خواهد شد.
مجموعه ویژگیهای انسان همچون آگاهی، فقرآگهی، اختیار و نیازمندی به دین، از او موجودی مسئول میسازد
در اندیشه اسلامی، موفقیت چنان تعریف میشود که راه را بر یأس و تیره انگاشتن آینده میبندد و زمینه اطمینانخاطر و اتکا به نفس را فراهم میآورد
انسان
انسان از دیدگاه امام خمینی و بسیاری از دیگر اندیشهمندان مسلمان، دارای ویژگیهای زیر است:
۱ـ انسان موجودی وابسته و فقیر در برابر حقیقتی متعالی و بیپایان یعنی خداست؛
۲ـ موجودی آگاه است؛
۳ـ موجودی مختار است؛
۴ـ موجودی کمالجوست و کمالجوی او نامحدود است؛[۱]
۵ ـ تربیتپذیر است و انبیا برای تربیت او فرستاده شدهاند؛
۶ـ بدون دستگیری وحی، در رسیدن به کمالات خویش توفیقی نخواهد داشت؛[۲]
۷ـ موجودی مسئول است.
ادامه مقاله را در فایل مقاله بخوانید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.