۳۵ نکته از سیره‌ علما و بزرگان در توسل به سیدالشهدا علیه‌السلام

بازدید: 98 بازدید

بسم الله الرحمن الرحیم

۳۵ نکته از سیره‌ علما و بزرگان در توسل به سیدالشهدا علیهالسلام

مقدمه

سیره و سخن علمای ربانی و بزرگان دین سرشار از اظهار عشق و ارادت به ساحت مقدّس اهل‌بیت علیهم‌السلام به‌ویژه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و توجه و توسل به آن ذات مقدس و دیگر شهدای کربلاست. این بزرگواران در همه حالات و همه زمان‌ها و مکان‌ها سر به آستان آن بزرگواران می‌ساییدند و عامل اصلی موفقیت و رشد علمی و معنوی و حتی زندگی مادی خود را به‌خصوص در توسل به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و حضور در مجالس عزای آن امام شهید می‌دانستند. در این نوشته کوتاه سعی شده تا خواننده گرامی با بخشی از این خاطرات و کلمات علما و بزرگان و اهتمام ایشان در برپایی مجالس عزای حسینی آشنا شود.

۱. مراقبت‌های ویژه ماه محرم

عارف کامل مرحوم آیت‌الله میرزا جواد ملکی تبریزی می‌نویسند:

سزاوار است حال دوستان آل محمد در دهه اول محرم تغییر نموده و در دل و سیمای خود آثار اندوه و درد این مصیبت‌های بزرگ را آشکار نمایند. باید مقداری از لذایذ زندگی را اعم از خوردن و نوشیدن و حتی خوابیدن به دست می‌آید، ترک نموده و مانند کسی باشند که پدر یا فرزند خود را از دست داده است. نباید احترام ناموس بزرگ خدا و احترام پیامبر و امام، کم‌تر از احترام خود و نزدیکانش باشد. اگر کسی نتواند در تمام دهه محرم این کار را انجام دهد حداقل در روز تاسوعا و عاشورا و شب یازدهم دست از برخی لذایذ بردارد [مثلاً نان خالی بخورد یا آب کمتر بنوشد و خود را بیاد آن روزهای سخت اهل بیت به سختی اندازد] … در هر روز مقداری از وقت خود را در مکان‌های عمومی به عزاداری بپردازد و نیز در دهه اول محرم هر روز امام حسین را با زیارت عاشورا زیارت نماید.[۱]

۲. سیره‌ و کلام امام خمینی(ره) در عزای سیدالشهدا علیه السلام

مجالسی که به نام روضه در بلاد شیعه به پا می‌شود، با همه نواقصی که دارد، باز هرچه دستور دینی و اخلاقی است و هرچه انتشار فضائل و پخش مکارم اخلاق است در اثر همین مجالس است … دین خدا و قانون‌های آسمانی که همان مذهب شیعه است … در سایه این مجالس مقدس که اسمش نشر دین و احکام خداست تا کنون به پا بوده و پس از این هم خواهد بود.[۲]

ما تا ابد هم اگر برای سیدالشهداء گریه کنیم، برای سیدالشهداء نفعی ندارد برای ما نفع دارد.[۳]

آن‌ها از همین گریه‌ها می‌‌ترسند، برای این‌که گریه بر مظلوم، فریاد در مقابل ظالم است.[۴]

آن روضه‌های سنّتی و آن مصیبت‌ها را زنده نگه ‌دارید که برکاتی که به ما می‌رسد از آن‌ها است، این برکات از کربلاست. کربلا و نام مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را زنده نگه‌ دارید که با زنده ‌بودن او اسلام زنده نگه ‌داشته می‌شود.[۵]

با این هیاهو و با این گریه، با این نوحه‌خوانی، با این شعرخوانی، با این نثرخوانی ما می‌خواهیم مکتب را حفظ کنیم، چنان‌که تا حالا حفظ شده.[۶]

ما یک ملتی هستیم که با همین گریه‌ها یک قدرت دوهزار و پانصد ساله را از بین بردیم.[۷]

بهترین وسیله برای تعلیم و تربیت مجالس عزاداری سید مظلومان است.[۸]

در سال ۱۳۲۸ شمسی که برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم آمدم و آیت‌الله العظمی امام خمینی ـ رضوان الله علیه ـ را در مجالس عزاداری می‌دیدم، به تعبیر امروز، «فرهنگ عاشورا» در نظرم مجسم می‌شد. امام در بعضی از مجالس سوگواری ائمه اطهار علیهم السلام که در مسجد بالاسر حضرت معصومه علیها السلام یا منزل مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی برگزار می‌شد، چنان با وقار و آرام می‌نشستند و گوش به سخنان واعظ یا روضه‌خوان داشتند که نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کرد.[۹]

امام در آن زمان، استاد سرشناس حوزه و مدرس علوم عقلی بودند. قامت رسا و قیافه جالب و آرامش خاص ایشان طوری بود که چه در راه رفتن و چه در نشستن در مجالس، نظر بینندگان را جلب می‌کرد و کسی را در میان جمع علمای حوزه مانند ایشان نمی‌دیدیم. هنگامی که واعظ به «گریز» می‌رسید یا روضه‌خوان شروع به خواندن روضه می‌کرد، حاج آقا روح‌الله خمینی نخستین کسی بود که دستمال سفید و تمیز خود را از جیب درمی‌آورد و به صورت می‌گرفت و گریه را سر می‌داد. اگر تکیه بر دیوار داده بودند، بدون حرکت و تکانی می‌گریستند، و چنانچه خم می‌شدند، می‌دیدی که چطور می‌لرزند و اشک می‌ریزند و همین که دستمال از صورت برمی‌گرفتند، صورتی پراشک و چشمانی اشک ریخته را می‌دیدی که همان نیز دیگران را به گریستن و اشک ریختن در عزای شهیدان کربلا یا ائمه اطهار علیهم السلام ترغیب می‌کرد.[۱۰]

اصولاً نشستن امام در مجالس عزاداری و گوش‌دادن به وعظ واعظ یا روضه روضه‌خوان حال و هوای خاصی داشت؛ آرام، ساکت، مؤثر و تمام گوش و چشم بودند؛ گوش به مطالب و چشم به گوینده داشتند. این طرز نشستن در مجالس سوگواری و آمادگی برای گریستن در عزای امام حسین علیه السلام و شهیدان کربلا را در کمتر عالمی دیده‌ام: «وَ ذلِکَ فضل الله یُؤتیه مَنْ یَشاء». حتی در یک مورد هم دیده نشد که امام در پای منبر و هنگام سخنرانی واعظ، هر که بود، با ذکر مصیبت ذاکر، با اشخاص پهلو دست خودشان صحبت کنند؛ زیرا بی‌احترامی به منبر و منبری بود، به عکس آن‌چه میان بسیاری از علما مرسوم است، به خصوص علمای نجف که آن را شأنی برای خود می‌دانستند. امام با طرز نشستن [خود] در مجالس سوگواری اهل بیت علیهم السلام و گوش دادن به وعظ واعظ یا روضه روضه‌خوان و گریستن به هنگام شنیدن مصایب شهدای کربلا به همه نشان دادند که «فرهنگ عاشورا» را باید پاس‌داشت و حریم آن را نگاه داشت.[۱۱]

علاقه امام به اهل بیت علیه السلام در حد وصف ناشدنی است. امام عاشق آن‌ها هستند؛ عاشقی که تا صدای «یاحسین» بلند می‌شود بی‏‌اختیار اشک می ‌ریزد. امام با اینکه در برابر مصیبت‌ها صابر هستند و حتی در برابر مشکلاتی چون شهادت حاج آقا مصطفی اشک نمی‏ریزند اما به مجرد این‌که یک روضه‏خوان بگوید «السلام علیک یا ابا عبدالله» قطرات اشک از دیدگانش سرازیر می‌شود! [۱۲]

امام مقیدند که در روزهای مهم عزاداری و به‌خصوص روز عاشورا روضه‏خوانی برگزار کنند و معمولاً همان روضه‏خوان‌های سنتی می‌‏آیند خدمت امام می‏‌نشینند و روضه می‌خوانند امام گریه می‏کنند آن‌ها اشعار سنتی را می‏خوانند و توجه دارند به این‌که برای مراعات حال امام کم مصیبت بخوانند؛ زیرا آن‌قدر امام شیفته اهل بیت علیهم‌السلام می‏باشند که ممکن است در اثر گریه زیاد دچار ناراحتی شوند. امام در این مواقع با صدای بلند گریه می‏کنند.[۱۳]

جمعیت بسیار زیادی در منزل امام گرد آمده بودند. از مناطق مختلف اروپا و از کشورهای مختلف. دکترها، مهندسین و دانشجویان که بالغ بر پانصد نفر می‏شدند که برای دیدن امام به نوفل لوشاتو می‏آمدند. در کنار این جمعیت سیل خبرنگاران کشورهای مختلف اعم از روزنامه‌نگاران و رادیو تلویزیون‌ها بودند که دوربین‌ها روی این صحنه متمرکز شده بود. امام با وقار همیشگی خاص خود از منزل خارج شدند و وارد آن خیمه شده و نشستند. جمعیت گرد امام حلقه زد. بعد از چند لحظه به من فرمودند: «روضه بخوان» وقتی من به مناسبت روز تاسوعا روضه حضرت عباس را خواندم امام دستمال سفید رنگ خود را درآورده و شروع به گریه نمودند. از گریه امام جمعیت حاضر هم بسیار منقلب شد و مرا هم تحت تأثیر خود قرار داد. این از عشق امام به امام حسین علیه السلام سرچشمه می‌‏گرفت.[۱۴]

روز اول محرم در «نوفل لوشاتو» مصادف بود با اولین شبی که مردم ایران در پشت‏ بام‌ها تکبیر می‏گفتند. همان شب شخصی از تهران تلفن زد و گفت گوشی را می‏گذارم کنار پنجره تا صدای تکبیر مردم را که با گلوله مخلوط شده بود بشنوید صدا را ضبط کرده خدمت امام بردیم. امام در داخل اتاق تسبیح به دست در حال ایستاده مشغول ذکر بودند و زیارت عاشورا می‏خواندند. در حالی که ما متوجه مسایل ماه محرم نبودیم، ایشان در سرزمینی زیارت عاشورا می‏خواندند که شاید برای اولین بار در آنجا خوانده می‏شد.[۱۵]

خیلی از افراد و شخصیت‌ها وقتی در شرایط مختلف قرار می‏گیرند برنامه‏ها و وضعیت آنها فرق می‏کند، ولی امام در تمام حالات وضعشان تغییر پیدا نمی‏کرد؛ مثلاً امام همیشه در دهه محرم زیارت عاشورا را می‏خواندند. هر سال از ابتدای دهه محرم ساعت نه صبح به حرم حضرت علی علیه‌السلام مشرف می‏شدند و زیارت امین‌الله و زیارت عاشورا می‏خواندند. این امر تا هشت محرم ادامه داشت. بعد این برنامه با تشرف امام به کربلا در حرم امام حسین علیه السلام انجام می‏شد. این برنامه چهارده ساله امام در نجف و عراق بود. در دهه محرم سال ۵۷ هنگامی که در پاریس بودیم هر روز ساعت نه صبح یکی از برادران مأموریت داشت اخبار و گزارشات را خدمت امام تقدیم کند. من روز اول محرم طبق روال روزهای قبل آمدم و وارد منزل شدم. دیدم امام مشغول زیارت عاشورا هستند و پس از این‌که اخبار را دریافت کردند فرمودند: «از فردا برنامه را تغییر و ساعت نه کسی برای من خبر نیاورد. قبل یا بعد از زیارت عاشورا اخبار را بیاورید».[۱۶]

شبی امام خمینی (ره) خوابیده بودند و داشتند طبق برنامه‌ای که دکترها ریخته بودند نرمش انجام می‌دادند؛ از تلویزیون هم روضه پخش می‌شد؛ هنگامی که صورت ایشان را نگاه کردم دیدم در عین حال که دارند تعداد حرکات خود را می‌شمارند گریه هم می‌کنند.[۱۷]

۳. عاشورا در کلام مقام معظم رهبری

تحقیقاً یکی از مهم‌ترین امتیازات جامعه شیعه بر دیگر جوامع مسلمان، این است که جامعه شیعه، برخوردار از خاطره عاشوراست.

یکی از بزرگترین نعمت‌ها، نعمت خاطره و یاد حسین‌بن‌علی علیه‌السلام، یعنی نعمت مجالس عزا، نعمت محرّم و نعمت عاشورا برای جامعه شیعیِ ماست.

قدر مجالس عزاداری را بدانند، از این مجالس استفاده کنند و روحاً و قلباً این مجالس را وسیله‌ای برای ایجاد ارتباط و اتّصالِ هرچه محکم‌تر میان خودشان و حسین‌بن‌علی علیه‌السلام، خاندان پیغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند.

برخی کارهاست که پرداختن به آنها، مردم را به خدا و دین نزدیک می‌کند. یکی از آن کارها، همین عزاداری‌های سنّتی است که باعث تقرّبِ بیشترِ مردم به دین می‌شود. این‌که امام فرمودند «عزاداری سنّتی بکنید» به خاطر همین تقریب است. در مجالس عزاداری نشستن، روضه خواندن، گریه کردن، به سروسینه زدن و مواکب عزا و دسته‌های عزاداری به راه انداختن، از اموری است که عواطف عمومی را نسبت به خاندان پیغمبر، پرجوش می‌کند و بسیار خوب است.[۱۸]

۴. شرکت در مجالس روضه، رمز موفقیت من

مرحوم آیت‌الله شیخ احمد مجتهدی تهرانی می‌فرمود:

علت موفقیت من، همین مجالس توسل و روضه‌خوانی و سینه‌زنی در کنار درس‌های طلبگی است. از زمانی که طلبه بودم، پنج‌شنبه‌ها در منزلمان روضه برقرار می‌کردم. وقتی هم که به قم رفتیم، مجلس روضه‌مان در قم برپا بود. وقتی هم نزد استادمان حاج شیخ علی‌اکبر برهان در مسجد لرزاده تهران بودیم، ایشان هفته‌ای یک شب، سینه‌زنی می‌کردند و می‌فرمودند: من هرچه دارم از همان روضه‌ها و سینه‌زنی‌هایی است که برای اهل بیت گرفته‌ام.[۱۹]

۵. در آرزوی گریه‌ سیر بر سیدالشهدا علیهالسلام

فرزند علامه امینی، صاحب کتاب با عظمت الغدیر می‌گوید:

پدرم که در تهران مریض و روی تخت خوابیده بودند، روزی فرمودند: رضا! من این داغ و عقده دلم را از کربلا نگشوده‌ام. من برای سیدالشهدا [علیه‌السلام] گریه سیری در عمرم نکرده‌ام، با خدا پیمان بسته‌ام که اگر خوب شدم، پنج سال در کربلا ساکن شوم، شاید گریه سیری بکنم و این عقده دلم را به پایان ببرم.[۲۰]

حضرت آیت الله سید مرتضی نجومی در مورد حالات مرحوم علامه امینی در روز عاشورا می‌نویسد:

در نجف اشرف، کراراً – هنگامی که در ایوان مطهر [حضرت امیر] مشغول خواندن اذن دخول بودم – صدای گریه آن مرحوم را که در حرم مطهر مشغول دعا خواندن بود، می‏شنیدم. صدای ایشان از حرم و رواق مطهر گذشته، به بیرون می‏آمد. وقتی در یکی از سفرهای ایران، به نجف اشرف بازگشته بود، شبانگاه، طلاب به دیدن ایشان آمده بودند و به همین مناسبت در منزل آن عزیز، مجلس روضه‏ای بود. شیخ عبدالوهاب کماشی در اول منبرش، با آن آوای ملکوتی و نوای دلنشین‌اش، شروع به خواندن خطبه شقشقیه کرد. به محض شروع، صدای گریه آن بزرگوار بلند شد. از خواندن و نوای او و گریه عجیب علامه امینی و سایرین، چنان شور و التهاب عجیبی دست داد که به قول حافظ «حالتی رفت که محراب به فریاد آمد!» هیچ‌گاه آن مجلس و طنین صدای گریه آن بزرگ مرد را -که گریه‌ای مردانه و با صلابت بود – فراموش نمی‌کنم. این گریه‌ها و شورها مخصوص مجلسی خاص نبود؛ او همیشه در این سوختن‌ها و شورها بود. امینی در اوج شیفتگی‌اش، گاه در هنگام مطالعه و تفحص در تاریخ، چنان امیرالمؤمنین را مظلوم می دید که با صدای بلند از بیرونیِ منزل به گریه می‌افتاد که صدایش به اندرون منزل می‌رسید. حالت بُکا و التهاب درونی‌اش در ایام عاشورا و حضورش در مجالس روضه – به‌خصوص اگر روضه حضرت زهرا علیهاالسلام را می‌خواندند – که دیگر گفتنی نیست. در روز عاشورا با پای برهنه به مجلس عزای حسینی در حسینیه بوشهری‌های نجف اشرف آمد و فرش را به کناری زده و روی زمین نشست و به مجرد نشستن، نهیب گریه‌اش بلند شد. [۲۱]

۶. اشک بر سیدالشهدا علیهالسلام، مقدس‌ترین اشک

مرحوم علامه محمدتقی جعفری می‌فرماید:

بشر مقدس‌ترین اشکش را در راه حسین ریخت … حرکت کِشتی نجات آدمیان احتیاج به دریا ندارد، این کشتی بر روی قطرات اشک‌های مقدسی که برای حسین ریخته می‌شود، می‌گذرد. اشکی که از اعماق دل برمی‌آید و جان را می‌شوراند، آنگاه رهسپار پیشگاه مقدس خداوندی می‌شود.[۲۲]

۷. فضیلت گریه بر سیدالشهدا علیهالسلام بر نماز شب

مرحوم آیت‌الله بهجت می‌فرمود:

بکاء بر مصائب اهل بیت علیهم‌السلام و به خصوص حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که افضل از آن نیست. بنده خیال می‌کنم، فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه‌السلام بالاتر از نماز شب است.[۲۳]

۸. گریه‌ای که تمامی نداشت

مرحوم آقا نورالدین اراکی (عراقی) فقیهی فرزانه، عارفی خداشناس و حکیمی هوشیار بود که یکی از شاگردان ایشان مرحوم آیت الله العظمی محمدعلی اراکی می‌فرماید:

من به چشم خود دیدم، در دهه‌ عاشورا، در مجلس روضه‌خوانی که در منزل معظم له از اول طلوع آفتاب شروع می‌شد و تا ظهر ادامه داشت و منبری‌ها بلاحساب می‌آمدند و مردم زیادی از غریبه و آشنا، از اهل اراک و جاهای دیگر جمع می‌شدند، ایشان از اول روضه چندین دستمال جلوی خودش می‌گذاشت و تمام دستمال‌ها را از گریه خیس می‌کرد، از اول روضه گریه می‌کرد تا آخر، من نمی‌دانم چه گریه‌ای بود که تمامی نداشت. روز عاشورا که می‌شد، معرکه بود، بکّاء بود به تمام معنا.[۲۴]

۹.دستمال اشکم را بر روی سینه‌ام در کفنم بگذارید!

مرحوم آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی ماه‌ محرم و صفر هر سال را لباس سیاه می‌پوشیدند و در وصیت‌نامه خود نوشته‌اند:

«لباس سیاهی که در ماه‌های محرم و صفر می‌پوشیدم جهت حزن و اندوه در مصیبت‌های آل رسول اکرم صلی الله علیه وآله با من دفن شود. سفارش می‌کنم دستمالی را که اشک‌های زیادی در رثای جدم حسین مظلوم علیه‌السلام و اهل بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می‌کردم بر روی سینه‌ام در کفنم بگذارند.»[۲۵]

آیت‌الله میرزا جواد آقا تبریزی (رحمه الله) دو دستمال سیاه داشتند که در ایام عزا و روضه با خود حمل می‌کردند و هنگام ذکر مصیبت، اشک‌هایشان را با آن پاک می‌کرد و همواره از دستمال‌ها مواظبت می‌کردند و بعد از فراغت از مجالس، در جای خاص قرار می‌دادند و بار‌ها و بار‌ها به فرزندان خود می‌گفتند: «اگر من از دنیا رفتم این دستمال‌ها را در کفن من قرار دهید.» بعد از رحلت ایشان، فرزندانشان دستمال‌ها را قبل از کفن کردن، هر چه جست‌وجو کردند پیدا نکردند تا آن‌که نوبت به کفن کردن مرحوم میرزا رسید. همین که کفن را باز کردند، ناگهان مشاهده شد دستمال‌ها در کفن است و معلوم شد که مرحوم میرزا قبل از رفتن به بیمارستان (که آخرین بستری ایشان بود و در‌‌ همان بیمارستان از دنیا رفتند) دستمال‌ها را در کفن خود قرار داده‌اند. قبل از کفن کردن، حجت‌الاسلام مشکات یکی از دستمال‌ها را در دست راست مرحوم میرزا و دیگری را بر سینه مبارکشان جای دادند و دستمالی که مرحوم میرزا سال‌ها اشک‌هایشان را با آن پاک می‌کردند، همراه ایشان به خاک سپرده شد تا به گفته‌ مرحوم میرزا این دستمال‌ها شاهد و فریادرس در قبر و قیامت باشد.

۱۰. کفش عزاداران را جفت می‌کردند

مرحوم آیت‌الله بهجت درباره روضه هفتگی استادشان مرحوم آیت‌الله غروی می‌گویند:

مرحوم غروی در این روضه، مقیّد بود که خود پای سماور بنشیند و خود او همه کفش‌ها را جفت کند.[۲۶]

۱۱. رعایت ادب در مجلس عزای امام حسین علیهالسلام

در احوالات مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی آمده است که به علت پادردی که داشتند نمی‌توانستند پاهای خود را جمع کنند. به همین علت در اتاقی دیگر پاهایشان را زیر کرسی، به سمتی که رو به مجلس عزا نباشد، دراز می‌کردند و علت این امر را جسارت نشدن به مجلس عزای امام حسین ذکر می‌کردند.[۲۷]

۱۲. با پای برهنه در دسته عزاداری شرکت می‌کردند

مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری در سامرا که بودند، علما در ایام تاسوعا و عاشورا برای دسته سینه‌زنی که در شهر راه می‌افتاد، نوحه‌خوانی و مرثیه‌سرایی می‌کرد[۲۸] و در اراک که بود، دهه محرم در مدرسه آقا ضیاء روضه می‌گرفتند و طلاب و مردم شهر شرکت می‌کردند. در تاسوعا و عاشورا، دسته سینه‌زنی راه می‌انداختند، خودشان پابرهنه و تحت‌الحنک انداخته بر پیشانی گل می‌مالید، همراه با دسته، سینه‌زنی می‌کردند و به مدرسه سپهدار می‌رفتند. در راه برای دسته نوحه‌خوانی و مرثیه‌سرایی می‌کردند. در قم که بودند در ایام محرم در مجلس روضه آیت‌الله پایین‌شهری در مدرسه رضویه شرکت می‌کردند و در تاسوعا و عاشورا در مدرسه فیضیه از طرف حوزه علمیه مراسم می‌گرفت و دسته سینه‌زنی راه می‌انداخت. خودشان با پای برهنه و تحت‌الحنک انداخته و بر پیشانی گل مالیده، همراه دسته از طریق دارالشفاء به خیابان آمده و به حرم مشرف می‌شدند.[۲۹]

مرحوم آیت‌الله سید عبدالکریم کشمیری در روز عاشورا دیگر عاشورایی و بی‌قرار بود؛ با حالت خاص از خانه با پای برهنه و گِل بر سر مالیده بیرون می‌آمد، اگر کسی روضه می‌خواند اشک می‌ریخت و منقلب بود و آرام و قرار نداشت. می‌رفت کنار حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و دسته‌های عزاداری می‌آمدند، او می‌نشست و تا آخر شب همان جا کنار حرم به گنبد نگاه می‌کرد و در حال خود بود و اشک می‌ریخت.[۳۰]

۱۳. استشفاء از دسته‌های عزاداری

از مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی نقل است که:

زمانی که در بروجرد بودم، وقتی چشمانم کم نور شده بود و به شدت درد می‌کرد، در روز عاشورایی، هنگامی که دسته‌های عزاداری در شهر به راه افتاده بود، مقداری گِل از روی سر یکی از بچه‌های عزادار برداشتم و به چشمان خود کشیدم و در نتیجه فوراً چشمانم دید و نور خود را بازیافت و دردش تمام شد.[۳۱]

۱۴. سیره‌ علامه طباطبایی در مجالس روضه

وقتی از علامه طباطبایی می‌پرسند: چگونه طبق فرمایش امام صادق [علیه السلام] یک قطره اشک عزادار، آتش جهنم را خاموش می‌کند؟ می‌فرمایند: چه مانعی دارد که قطره اشکی با اذن و خواست خدا، آتش جهنم را خاموش گرداند. در واقع قطره اشک نظیر توبه است که باعث آمرزش گناه و محو آثار و از بین بردن عذاب می‌شود و نیز در نقطه مقابل آن کفر، باعث حبط و نابودی حسنات و نعمت‌های بهشتی و سبب افروختن آتش می‌گردد.[۳۲]

مرحوم علامه طباطبایی اعلی‌الله‌مقامه در مجالس روضه‌ای که سیّدی در محله‌ گذرخان قم تشکیل می‌داد شرکت می‌نمود، یک بار قسمتی از منزل آن سید نوسازی شده بود و علامه در همان قسمت نشسته بودند. در آن هنگام می‌پرسند: چه مدت است که در این جا مجلس عزاداری برپاست؟ گفته بودند: بیش از چهل سال. مرحوم علامه از آن قسمت نوسازی شده، برخاستند و به قسمت قدیمی خانه رفتند و فرمودند: «این آجرهایی که چهل سال شاهد گریه بر امام حسین علیه‌السلام بودند، قداستی دارند که انسان به این‌ها هم تبرک می‌جوید.»[۳۳]

یکی از ارادتمندان مرحوم علامه طباطبایی گفته است؛ با این که حضور ایشان عظمتی به مجلس عزاداری می‌داد ولی در مجلس سوگواری برای سالار شهیدان علیه‌السلام همچون افراد عادی شرکت می‌نمود و عقیده‌اش در حدّی بود که می‌گفت: «این کتیبه‌های سیاه که بر در و دیوار حسینیه و محل عزاداری نصب کرده‌اند، ما را شفاعت می‌کند.» معظم له در مجلس عزاداری، آنچنان شدید گریه می‌کرد، به طوری که دانه‌های اشک از چشمانش سرازیر می‌شد.[۳۴]

یک بار شخصی محضر علامه طباطبایی آمده بود، اما ایشان را نمی‌شناخت و به همین سبب، سخنان ناپسندی گفته بود. وقتی فهمید شخصی که رو به روی او نشسته علامه طباطبایی است، اظهار شرمندگی و عذرخواهی کرد و به ایشان گفت: من گمان نمی‌کردم که شما حضرت علامه طباطبایی باشید و از ظاهرتان این گونه تصورکردم که یک روضه خوان امام حسین علیه‌السلام هستید؟ علامه فرمود: «ای کاش بنده یک مرثیه خوان حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بودم، همه‌ سال‌هایی که سرگرم درس و بحث بوده‌ام با یک مرثیه‌خوانی امام حسین برابری نمی‌کند.»[۳۵]

استاد شهید مطهری، استاد بزرگوارشان علامه طباطبایی را چنین توصیف می‌کند:

من فیلسوف و عارف بسیار دیده‌ام و احترام مخصوص من به علامه طباطبایی، نه به خاطر این است که ایشان یک فیلسوف است، بلکه احترامم به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت [علیه‌السلام] است. علامه در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیها‌السلام افطار می‌کرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرف می‌شد، ضریح مقدس را می‌بوسید، سپس به خانه می‌رفت و غدا می‌خورد. این ویژگی است که مرا به شدت شیفته ایشان نموده است. [۳۶]

۱۵. آخَر زادی مِنَ الدُّنیا تُربَه الحُسَین علیهالسلام

آیت‌الله سید محمّد کوه‌کمره‌ای رحمه الله معروف به آیت‌الله حجّت از مراجع تقلید بوده که در اخلاص و تواضع و ساده‌زیستی کم‌نظیر بود. روزی که ایشان در حال احتضار قرار می‌گیرند، به حاضران می‌گویند: مقداری از تربت سیّد الشهدا علیه‌السلام برای من بیاورید، مقداری تربت حاضر می‌کنند، ایشان تربت را با آب حل می‌کنند، لیوان را به دست می‌گیرند و هنگامی که نزدیک به لب می‌آورند، می‌گویند: آخَر زادی مِنَ الدُّنیا تُربَه الحُسَین علیه‌السلام آخرین توشه‌ من از دنیا تربت حسین علیه‌السلام است. آن‌گاه آب را نوشیدند و شهادتین را بر زبان جاری نموده و در حالی که رو به قبله بودند به جوار رحمت حق پیوستند.[۳۷]

۱۶. از مطالب کم می‌کنم و روضه را بیشتر می‌خوانم

آخوند ملاعلی معصومی همدانی رحمه الله فوق العاده علاقه‌مند توسل به اهل بیت علیهم‌السلام بودند و زمانی که در مسجد خود به منبر می‌رفتند به ذکر مصائب بسیار اهمیت می‌دادند، روزی شخصی به ایشان عرض کرده بود اگر ذکر مصیبت را در منبر کم کنید و سایر مطالب را بیش‌تر بفرمائید مردم زیادتر استفاده می‌کنند. معظم‌له فرموده بود: از مطالب کم می‌کنم و روضه را بیش‌تر می‌خوانم.[۳۸]

۱۷. ابتدا آستانِ کفش‌کَن آن جناب را می‌بوسید

معروف است که آقا محمدباقر معروف به وحید [بهبهانی]، زمانی که برای زیارت حرم سید الشهدا علیه‌السلام مشرف می‌شد، اول آستان کفش‌کن آن جناب را می‌بوسید و روی مبارک و محاسن شریف خود را بدان می‌مالید. پس از آن با خضوع و خشوع و رقت قلب به اندرون حرم مشرف می‌شد و زیارت می‌کرد و در مصیبت حضرت امام حسین علیه‌السلام کمال احترام را مراعات می‌کرد.[۳۹]

۱۸. در بالای منبر از شدت گریه، غش می‌کرد

در حالات این عالم جلیل القدر [آخوند ملا آقای دربندی] که از شاگردان شریف استاد شیخ انصاری است، نوشته‌اند: در اقامه مصیبت حضرت سید الشهداء علیه‌السلام اهتمامی فراوان داشت و بر آن مواظبت می‌نمود. در این امر به گونه‌ای بود که در بالای منبر از شدت گریه، غش می‌کرد و در روز عاشورا لباس‌های خود را از بدن در می‌آورد و پارچه‌ای به خود می‌بست و خاک به سر می‌ریخت و گل به بدن می‌مالید و با همان شکل و صورت بر منبر می‌رفت و روضه‌خوانی می‌کرد.[۴۰]

مرحوم آیت‌الله سید حسین فاطمی رضوی قمی رحمه الله از خواص شاگردان شیخ مرتضی انصاری رحمه الله بود، دهه اول ماه محرم و صفر، مجلس روضه می‌گرفت و خود روضه می‌خواند. بسیار منقلب می‌شد و همه اهل مجلس را نیز منقلب می‌کرد. پیشاپیش دسته‌های عزاداری امام حسین علیه‌السلام راه می‌افتاد و در روز عاشورا از شدت مصیبت پیراهن خود را پاره می‌کرد. فرزند ایشان، حاج حسن فاطمی می‌گوید: «از ایشان شنیدم که می‌فرمود: در منزل که روضه داشتیم، منبر را در ایوان گذاشته بودیم. یکی از روزها وقتی مشغول روضه خواندن بودم، به داخل اتاق کتابخانه نگاه کردم، دیدم مادرم، صدیقه طاهره$ ایستاده و در مراسم ما شرکت کرده‌اند. ایشان در آن مجلس حالشان بد شد و همان بالای منبر حالت بی‌هوشی پیدا کردند که چند نفر ایشان را پایین آوردند.»[۴۱]

۱۹. تبرک به تربت امام حسین علیهالسلام برای شفای درد چشم

مرحوم محد‌‌ث قمی می‌نویسد: «سید نعمت‌الله جزایری، چون در اوایل تحصیل، قادر به تهیه چراغ برای مطالعه نبود، از نور مهتاب استفاده می‌کرد و در اثر کثرت و مطالعه و نوشتن چشمش ضعیف و کم نور شد. از این رو، تربت سید الشهداء و سایر ائمه علیهم‌السلام را به چشم خود می‌کشید و از برکت آن تربت‌ها روشنی دیده‌اش افزون می‌گشت.» محقق قمی اضافه می‌کند: «این موضوع ابدا جای شگفتی نیست، زیرا دمیری و دیگران نقل کرده‌اند که: افعی وقتی کور می‌شود، چشمانش را به گیاهی می‌مالد و در اثر آن، دوباره بینا می‌شود. پس در صورتی که خداوند متعال در آن گیاه این خاصیت را قرار داده است، چه عجب که در تربت فرزند پیغمبر صلی الله علیه وآله چنین اثری وجود نداشته باشد؟!»

ایشان می‌افزاید: و این احقر نیز هرگاه به سبب زیاد نوشتن چشمم ضعف پیدا می‌کند تبرک می‌جویم به تراب مراقد ائمه علیهم‌السلام و گاه‌گاهی به مسّ کتابت احادیث و بحمدالله چشمم در نهایت روشنی است.»[۴۲]

۲۰. آثار و برکات مداومت بر خواندن زیارت عاشورا

در شرح احوال مرحوم شیخ مرتضی انصاری آورده‌اند: از جمله عادتش خواندن زیارت عاشورا بوده که در هر روز، دو بار صبح و عصر آن را می‌خواند و بر آن بسیار مواظبت می‌نمود. بعد از وفاتش کسی او را در خواب دید و از احوالش پرسش کرد، در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا.[۴۳]

فقیه زاهد عادل، مرحوم شیخ جواد عرب که مرجع تقلید گروهی از شیعیان عراق بوده، در شب ۲۶ ماه صفر ۱۳۳۶ ه. ق. در نجف اشرف در خواب حضرت عزرائیل را می‌بیند. پس از سلام از او می‌پرسد: از کجا می‌آیی؟ (می‌گوید:) از شیراز و روح میرزا ابراهیم محلاتی را قبض کردم. (می‌پرسد:) روح او در عالم برزخ در چه حالی است؟ (می‌گوید:) در بهترین حالات و در بهترین باغ‌های برزخ و خداوند هزار ملک موکل او کرده است که فرمان او را می‌برند. (می‌پرسد:) برای چه عملی از اعمال به چنین مقامی رسیده است؟ (می‌گوید:) برای خواندن زیارت عاشورا. وقتی که آن مرحوم از خواب بیدار می‌شود، فردای آن شب، به منزل آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی، میرزای دوم می‌رود و چون خواب خود را بر میرزا نقل می‌کند ایشان می‌گریند، سبب گریه را می‌پرسند می‌فرماید: میرزای محلاتی از دنیا رفت او استوانه فقه بود. گفتند: شیخ خوابی دیده و واقعیت آن معلوم نیست. میرزا می‌فرماید: بلی خواب است اما خواب شیخ مشکور است نه خواب افراد عادی. فردای آن روز، تلگراف درگذشت میرزای محلاتی از شیراز به نجف مخابره شد و صدق رویای شیخ آشکار گشت.[۴۴]

‌شهید آیت الله دستغیب می‌نویسند:

از مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل شده است اوقاتی که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامرا به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده‌ای می‌مردند. روزی در منزل استادم مرحوم سید محمد فشارکی، عده‌ای از اهل علم جمع بودند ناگاه مرحوم آقا میرزا محمدتقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد که همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بکنم آیا لازم است انجام شود یا نه؟ همه اهل مجلس پاسخ دادند: بلی. فرمود: من حکم می‌کنم که شیعیان سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجت بن الحسن(عج) هدیه نمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فردای آن روز تلف شدن شیعه موقوف شد و همه روزه تنها عده‌ای از سنی‌ها می‌مردند به طوری که بر همه آشکار گردید. برخی از سنی‌ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر از شما کسی تلف نمی شود چیست؟ آنان گفتند: زیارت عاشورا. آن‌ها هم مشغول شدند و بلا از آن‌ها بر طرف گردید.[۴۵]

۲۱. قبل از شروع درس روضه خوانده می‌شد

مرحوم حاج شیخ [عبدالکریم حائری یزدی] دستور می‌دادند قبل از درس قدری مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام بخوانند و سپس درس را شروع می‌کردند. ایشان حتی پس از رسیدن به مرجعیت در خیابان‌ها در دسته‌های سینه‌زنی و عزاداری اباعبدالله علیه السلام شرکت می‌کرد و بسان مردم عادی در عزای آن حضرت به سر و سینه می‌زد.[۴۶]

۲۲. بدون شرکت در مجالس روضه به جایی نمی‌رسیم

مرحوم آیت‌الله مجتهدی درباره توسل به اهل‌بیت علیهم السلام می‌گوید:

یک راه دیگر توسل، روضه و گریه و شرکت در مجالس اهل‌بیت است. به تجربه ثابت شده است کسانی که در طلبگی مقید به شرکت کردن در مجالس اهل‌بیت بودند و روضه می‌خواندند و یا گریه می‌کردند و به سینه می‌زدند، نسبت به دیگران موفقیت بیش‌تری داشته‌‌اند … وقتی ما روضه داشتیم، بعضی می‌رفتند کتابخانه، درس می‌خواندند این‌ها را ما دیدیم که هیچی نشدند.[۴۷]

۲۳. داداش جون! این دستمال را بده ایشان به سینه‌اش بمالد

حاج «سیدمحسن حسینی» معروف به حاج سید محسن مدّاح از آیت‌الله حق‌شناس خاطره‌ای نقل کرده است که در ادامه می‌آید: «سال‌ها پیش یکی از جوان‌های فامیل به سرطان ریه مبتلا شد. او در حدود یک سال بود زمین‌گیر شده بود. به چندین دکتر مراجعه کرده بود و همگی جوابش کرده بودند. بعضی دکتر‌ها تصریح کرده بودند بیش‌تر از یک ماه دوام نخواهد آورد. روزی در یکی از مهمانی‌ها و جمع‌های فامیلی، دیدم خانواده او بسیار ناراحت و متأثر هستند. آن‌ها ـ به‌خصوص پدرش ـ از شفای او ناامید شده بودند. به آن‌ها پیشنهاد کردم آن جوان را به نزد حضرت آیت‌الله حق‌‌شناس بیاورند.آن‌ها با ناامیدی و یأس، این پیشنهاد را قبول کردند. یکی دو روز بعد، برادر‌هایش او را به خانه حاج آقا آوردند.

حاج آقا به من فرمود: «شما الآن یک روضه حضرت علی اصغر علیه السلام بخوان!»

من هم شروع به خواندن روضه کردم و ایشان شروع به گریه کردند. بعد از روضه، حاج آقا دستمالی را که با آن اشک‌های خود را پاک کرده بودند، به من دادند و گفتند: «داداش جون! این دستمال را بده ایشان به سینه‌اش بمالد. دیگر هم لازم نیست به دکتر مراجعه کند.» حاج‌آقا در این‌باره دیگر هیچ حرفی نزد و ما آن دستمال را به سینه‌های مریض مالیدیم و خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون. پس از چند روز دیدم آن جوان برای کسب و کار به بازار آمده است. او می‌گفت: «از‌‌ همان روز بعد از ملاقات با حاج آقا، تصمیم گرفته است به زندگی عادی برگردد و مدتی با دکتر و دارو خداحافظی کند.»

یادم هست در‌‌ همان روز‌ها در جلسه‌ای در حضور آیت‌الله حق‌شناس وقتی بیماران را دعا می‌کردم، آن فامیلمان را نیز دعا کردم. حاج آقا بعد از جلسه به من فرمود: «داداش جون! آن آقا که خوب شد!» و بعد، ما دیدیم به واقع همین‌طور شده است. پس از مدتی معلوم شد که آن جوان به طور کامل از آن بیماری شفا یافته و اثری از بیماری و مرضش باقی نمانده. الحمدلله او سال‌هاست در صحت و سلامت به زندگی ادامه می‌دهد و گاهی در این جلسه‌های توسل و روضه هیأت ما نیز شرکت می‌کند.[۴۸]

۲۴. رمز موفقیّت روحانیت شیعه

مرحوم آیت الله فلسفی می‌فرمود:

در قبل از انقلاب در یکی از شهرستان‌هایی که شیعه و سنّی در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند سخنرانی داشتم. دیدم در آن شهرستان فحشا و منکرات زیاد است و این بر اثر نبودن مجالس موعظه و امر به معروف و نهی از منکر است. یک روز که علمای اهل سنّت به دیدنم آمده بودند، آنان را مورد عتاب قرار دادم که چرا شما علمای عامّه، امر به معروف نمی‌کنید و مجالس موعظه ندارید؟ پس از پایان سخنانم یکی از علمای سنّی برخاست و اجازه خواست که پاسخ مرا بدهد. به او اجازه دادم. آن عالم سنّی گفت: آقای فلسفی خدا سایه‌ امام حسین علیه السلام را از سر شما علمای شیعه کم نکند، چون ما حسین نداریم و مجلس روضه نداریم. امام حسین یک محبوبیتی به شما علمای شیعه داده است که تا نام او را می‌برید و صحبت روضه‌ امام حسین می‌شود، همه اقشار گرد شما جمع می‌شوند و شما در زیر سایه‌ خیمه عزای حسینی هم به مردم اخلاق می‌آموزید، هم معارف را بیان می‌کنید و هم تبیین احکام می‌کنید و شیعیان به برکت عزای امام حسین تربیت می‌شوند و این رمز موفقیّت روحانیت شیعه است.

مرحوم فلسفی می‌فرمودند: من برخاستم و او را بوسیدم و به او گفتم؛ خوب فهمیدی، رمز محبوبیت و موفقیّت شیعه، امام حسین علیه السلام است[۴۹]

۲۵. علاقه امام حسین علیه السلام به این مجلس روضه

مرحوم علامه مداح از قول مرحوم ملک‌آبادی نقل نموده‌اند: یکی از علمای بزرگ تهران، شبی امام حسین علیه‌السلام را خواب دید. از ایشان سؤال نمود که در این تهران به کدام یک از مجالس بیش‌تر علاقه دارید؟ امام فرمودند: «به همه آن‌ها علاقه دارم.» آن عالم، حضرتش را به علی‌اکبر علیه‌السلام قسم داد که موردی را ذکر نماید. امام علیه‌السلام فرمودند: «منزل پیرزنی در فلان مکان، به مجلس ایشان خیلی علاقه دارم.» این مرد بزرگوار خود را به منزل آن پیرزن می‌رساند و در مجلس او روضه‌ای می‌خواند و در شبی که فردایش روز آخر مجلس توسّل آن پیرزن بود، به او می‌گوید: من از شما یک خواهش دارم؛ اجازه دهید فردا پول منبری‌ها را من بدهم. یک‌مرتبه پیرزن شروع می‌کند به گریه کردن و می‌گوید؛ یک سال در خانه‌های مردم رخت‌شویی کرده‌ام، به امید این‌که سالی، ده روز برای امام حسین علیه‌السلام روضه بگیرم، شما می‌خواهی این مجلس را از من بگیری؟ من هرگز چنین اجازه‌ای به شما نخواهم داد.[۵۰]

۲۶. در مراسم عزاداری خود ایشان غذا طبخ می‌کرد

مرحوم شیخ حسنعلی نجابت از شاگردان آیت‌الله سید علی قاضی و آیت‌الله انصاری همدانی بود که در مراسم اطعام و سوگواری امام حسین علیه‌السلام خود ایشان غذا طبخ می‌کرد و این را برای خودش شرف می‌دانست.[۵۱]

۲۷. نمی‌توانم به مجلس سیدالشهدا علیهالسلام بی‌اعتنا باشم

مرحوم آیت‌الله سید محمود حسینی شاهرودی در مجلس روضه سیدالشهدا علیه‌السلام بیش‌تر از همه گریه می‌کرد. بارها اتفاق می‌افتاد که در پی کاری روان بود یا برای تدریس شتابان از کوچه‌ای می‌گذشت و وقتی با پرچم سیاه و صدای روضه‌خوانی برای خاندان پیامبر علیهم‌السلام روبرو می‌شد، بی‌اختیار وارد آن مجلس می‌شد و در عزاداری شرکت می‌کرد و می‌فرمود: «نمی‌توانم از جایی که مجلس سیدالشهدا علیه‌السلام برپاست بگذرم و بی‌اعتنا باشم. اگر شرکت نکنم به آن حضرت بی‌ادبی می‌شود.»[۵۲]

۲۸. دو ماه محرم و صفر را سیاه بپوشید

مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی چنین می‌فرمودند: برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام دو ماه [محرم و صفر] را سیاه بپوشید.[۵۳]

۲۹. معجزه سیاهپوشی برای امام حسین علیه السلام

یکی از نمایندگان حضرت آیتالله خویی (ره) میگوید: یک سالی در ایام محرم و صفر در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم و در آن گرمای شدید ایشان را درحالی دیدم که سرتا پا سیاهپوش بودند، حتی لباسهای زیر و جوراب های ایشان نیز سیاه بود.

من درحالی که تعجب کرده بودم و نگران حال ایشان بودم از آقا سوال کردم که آیا فکرنمی کنید با این وضعیت سرتا پا سیاه پوش در این هوا ممکن است مریض و یا گرمازده شوید؟! ایشان در پاسخ فرمودند: فلانی من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپا برای حضرت سیدالشهدا علیه السلام دارم. پرسیدم: چطور؟ فرمود: بنشین تا برایت تعریف کنم.

سپس اینگونه برایم تعریف نمود: پدر من مرحوم حاج سیدعلی اکبر خوئی از وعاظ و منبری های معروف زمان خود بود. همسرش که مادر من باشد هرچه از ایشان باردار میشد پس از دو سه ماه بارداری بچهاش سقط میشد و خلاصه بچهدار نمیشدند. روزی پدرم بالای منبر این جمله را به مردم میگوید: «…که ایها الناس دستتان را از دست امام حسین و اهلبیت علیهمالسلام رها نکنید که اینها خاندان کرامت و بخششاند و هر حاجت یا مشکل بزرگی که دارید جز درب خانه ایشان جای دیگری نروید که این خانواده حلال مشکلاتند.»

 پس از آنکه پدرم از منبر پایین میآید، زنی به او میگوید: آسیدعلی اکبر! شما که به ما سفارش میکنید تا برای حل مشکلات و گرفتن حوائجمان درب خانه اهلبیت و امام حسین علیهمالسلام برویم، چرا خودت از امام حسین علیهالسلام نمیخواهی تا به تو فرزندی عنایت فرماید؟!  ایشان درحالی که به شدت ناراحت میشوند به خانه میرود. همسرشان (مادربنده) میپرسد آقا چرا اینقدر ناراحتید؟ و ایشان قضیه منبر و صحبت آن زن را بازگو میکنند. مادرم میگوید خب راست گفته! چرا خودت چیزی نذر امام حسین علیهالسلام نمیکنی تا حضرت عنایتی فرموده و ما نیز بچهدار شویم؟ پدرم میگوید: ما که چیزی نداریم تا نذر کنیم! مادرم در جواب میگوید: حتما لازم نیست چیزی داشته باشیم تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام دو ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیهالسلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید.

در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتا پا سیاهپوش شد. در همان سال هم مادرم باردار میشود و هفت ماه نیز از بارداریاش میگذرد و بچهاش سقط نمیشود. یک شبی یکی از طلبهها که از شاگردان پدرم بوده در آخرشب درب منزل ایشان میآید. وقتی پدرم درب را باز میکند پس از سلام و احوالپرسی عرض میکند که من یک سؤال دارم. پدرم که گمان میکند سؤال او یک مسأله علمی و یا فقهی باشد میگوید بپرس. اما در کمال ناباوری آن طلبه میپرسد آیا همسرشما باردار است؟! ایشان با تعجب میگوید بله، تو از کجا میدانی؟ کسی از این قضیه اطلاع ندارد. باز میپرسد ایشان هفت ماهه باردارند؟ پدرم با تعجب بیشتری پاسخ مثبت میدهد. ناگهان آن طلبه شروع به گریه کردن میکند و میگوید: آسیدعلی اکبر من الآن خواب بودم، در خواب وجود مبارک پیامبراکرم صلی الله علیه و آله را زیارت کردم. حضرت فرمودند: «برو و به آسیدعلی اکبرخویی بگو که بهخاطر آن نذری که برای فرزندم حسین کردی و دو ماه از سرتا پا سیاه پوشیدی، این بچهای را که هفت ماه است همسرت در رحم دارد را ما حفظ میکنیم و او سالم میماند و ما او را بزرگ میکنیم و او را فقیه و عالم در دین میگردانیم و به او شهرت میدهیم و او را به نام من “ابوالقاسم” نام بگذار.» حالا فهمیدی که من هرچه دارم از سیاه پوشی سرتاپایی دارم؟[۵۴]

 

۳۰. شب‌های محرم تا سحر احیا می‌گرفتیم

مرحوم آیت‌الله‌ مرعشی نجفی می‌فرمود:

در ایّام جوانی با تنی چند از طلاب علوم دینی، شب‌های محرم تا سحر با سینه‌زنی و گریه و زاری بر مظلومیت سیدالشهدا علیه‌السلام و اهل‌بیت پاکش علیهم‌السلام احیا می‌گرفتیم و از جمله کسانی که در این مجلس شرکت می‌کردند امام خمینی (قدس سره) بودند.[۵۵]

۳۱. این سینه‌زنی و روضه جزء درس ماست

مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی می‌فرمود:

اگر درختی را پیوند نزنند میوه‌اش شیرین و خوشمزه نمی‌شود، ولی اگر پیوند بزنند میوه‌اش شیرین و عالی می‌شود، طلبه هم باید پیوند ولایت بخورد تا میوه‌اش شیرین شود و پیوند طلبه همین گریه و سینه‌زنی است.

این سینه‌زنی و روضه جزء درس ماست. روزهای شهادت ائمه علیهم السلام درس ما عوض می‌شود، درس ما مبدّل به روضه‌خوانی و سینه‌زنی می‌شود و این درس اصلی ماست.

هر جا دسته سینه‌زنی و عزاداری دیدی خودت را قاطى آن‌ها کن و مواظب باش مبادا علم و مدرک و لباس برای تو غرور و تکبر بیاورد و در گوشه‌ای فقط نظاره‌گر باشی، بلکه برو جلو و سینه بزن، شاید به خاطر آن مردم بی‌ریا و شرکت در عزاداری دست ما را هم بگیرند.[۵۶]

۳۲. دغدغه تبلیغ در ایام محرم

مرحوم آیت‌الله سید جمال‌الدین دین پرور می‌فرمود:[۵۷]

بنده هر سال برای سخنرانی به مناطق و بخش‌های مختلفی می‌روم. هر جا که ما را دعوت کنند طبق شرایط حضور می‌یابم، چرا که مهم‌ترین مسأله بحث سخنرانی‌ها در ایام محرم برای بیداری جامعه است، عزاداری‌های عاشورا و تاسوعا هم که در شمیران در دسته سربند هستیم، آنجا سینه‌زنی می‌کنیم و سعی داریم کارهای ساده انجام دهیم بدون تزئینات و تجملات جانبی زیاد![۵۸]

۳۳. مکاشفات علما از توجه خاص امام حسین علیه السلام به عزاداران

مرحوم علامه میرجهانی نقل می‌کنند:

در نجف اشرف که بودم در مجلسی که جمعی از علمای اعلام و فضلای فخام حاضر بودند، بعضی از ایشان از مرحوم سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه از مرحوم حاج سید علی شوشتری ـ اعلی الله مقامه ـ نقل کردند که فرمودند:

در یکی از روزهای عاشورا که با آن بزرگوار برای زیارت به کربلا مشرّف شده بودیم همه با همدیگر در غرفه‌ای نشسته بودیم و جناب ملا زین‌العابدین سلماسی هم با ما بود. سیّد بحرالعلوم برای تجدید وضو مهیّا شده، عبای خود را از دوش برداشته، مشغول وضو گرفتن شدند که ناگاه دسته عزادار عرب‌های معیدی، مرد و زن ضجّه زنان و شیون کنان و بر سر و سینه زنان وارد صحن مطهّر شدند و شور و غوغای غریبی روی داد همه هجوم آوردند. برای این‌که داخل حرم شریف شوند، ناگاه دیدیم که سید در حالی که مشغول وضو گرفتن بود از جا برخاست و شروع کرد به دویدن. داخل جماعت عزاداران شد و بر سر و سینه زنان به نوحه‌گری آغاز کرد و مانند زن جوان مرده فریاد می‌زد و می‌گریست.

اجمالاً پس از آن‌که به منزل مراجعت فرمودند و مجلس خلوت شد، یکی از خصیصین عرض کرد: آقا امروز عمل خارق عادتی که بی‌سابقه بود از شما بروز کرد. فرمود: آری، چون این جماعت بادیه‌نشین به کیفیّتی که دیدید وارد صحن مقدّس شدند، حالت مکاشفه‌ای بر من روی داد که دیدم مولای من حضرت ابی‌عبدالله ـ روحی فداه ـ توجّه خاصی به ایشان دارند. خود را به آن‌ها ملحق کردم و در نوحه‌سرایی شرکت دادم که شاید به طفیل آن‌ها مورد توجّه آن بزرگوار واقع شوم، و رجاء واثق دارم که مرا نیز مورد نظر مبارک خود قرار دهد.[۵۹]

مرحوم علامه سیدبحرالعلوم نیز نقل می‌کنند:

روز عاشورایی با عده‌ای از طلاب از کربلا به استقبال دسته‌ سینه‌زنی طُوَیرج می‌روند ، ناگهان طلاب می‌بینند مرحوم سیدبحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمی، عمامه و عبا را کنار انداخت و مثل سایر سینه زن‌ها لخت‌شده و خود را میان عزادارن و سینه زنان انداخته و به سر وسینه می‌زند. طلابی که با معظم له به استقبال آمده بودند هرچه می‌کنند که مانع از آن همه احساسات پاک بشوند میسر نمی‌گردد، بالاخره عده‌ای از طلاب برای حفظ سید بحرالعلوم اطراف ایشان را می‌گیرند که مبادا زیر دست و پا بیافتد و ناراحت شود، تا این‌که بعد از اتمام برنامه‌ سینه‌زنی، بعضی از خواص از آن بزرگوار می‌پرسند چگونه شد که شما بی‌اختیار وارد دسته‌ سینه‌زنی شدید و آن‌گونه مشغول عزاداری شدید؟ سید می‌فرماید: وقتی به دسته‌ سینه‌زنی رسیدم ، دیدم حضرت بقیه الله(عج) با سر و پای برهنه میان سینه زن‌ها به سر و سینه می‌زنند و گریه می‌کنند ، من نتوانستم طاقت بیاورم لذا از خود بی‌خود شدم و خدمت حضرتش مشغول سینه‌زدن گردیدم.[۶۰]

۳۴. توسل مرحوم میرزای قمی به حضرت علی اکبر علیه السلام

وقتی برای مرحوم آیت‌الله میرزای قمی مشکل پیش می‌آمد توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام پیدا می‌کردند و علت آن را می‌فرمودند: هر کدام از شهدا، می‌جنگیدند ویا حداقل از خودشان دفاع می‌نمودند؛ ولی حضرت علی اصغر علیه السلام قدرت دفاع از خود را نداشتند.[۶۱]

۳۵. برپایی روضه خانگی

سیره بزرگان و علمای شیعه همیشه تاریخ این بوده که در خانه‌هایشان به طور هفتگی و در مناسبت‌های خاص، مجلس موعظه و روضه برگزار می‌کردن و بقیه مردم را نیز به این امر تشویق می‌نمودند.

[پس از تاکید بر نماز اول وقت و واجبات می‌فرمایند:] «و در مستحبات تعزیه‌داری و زیارت حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مسامحه ننمایید و روضه هفتگی ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشایش امور است و اگر از اول عمر تا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزیت و زیارت و غیرهما به جا بیاورید، هرگز حق آن بزرگوار ادا نمی‌شود و اگر هفتگى ممکن نشـد، دهه اول محرم ترک نشود.» [۶۲]

مرحوم آیت الله قاضی در مجلس روضه بسیار مؤدب و با احترام می‌نشست و در پایان مراسم، کفش حاضران را ردیف کرده، آماده پوشیدن می‌نمود و چه بسا آن‌ها را با آستین لباس خود گردگیری می‌کرد. می‌فرمودند: «من کفش حاضران در مجلس روضه اباعبدالله را تمیز می‌کنم تا ملائک حاضر در این مجلس گواهی دهند به آن‌چه در باطن من می‌گذرد که جز خدای متعال، کسی از آن اطلاع ندارد.»[۶۳]

مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالله مامقانی نیز می‌فرمود:

تا جایی که لقمه‌ نانی از گلویتان پایین می‌رود، روضه‌خوانی در منزل را ترک نکنید![۶۴]

نقل است که: مرحوم آیت‌الله گلپایگانی هر سال بعد از ظهر عاشورا برای اهل خانه خود روضه مقتل را می‌خواندند و هم خود معظم له و هم دیگران منقلب شده و می‌گریستند و در پایان روضه خوانی، دعا می‌فرمودند. [۶۵]

مرحوم آیت‌الله شیخ محمد غروی اصفهانی پنج‌شنبه‌ها در خانه‌اش روضه می‌گرفت و خودش کفش‌های مهمانان را جفت می‌کرده و چایی می‌ریخته و پذیرایی می‌کرده است. به ایشان می‌گفتند شما درس و بحث دارید، حال ندارید، بگذارید کس دیگری این کارها را بکند و ایشان می‌فرمودند: «چون مجلس امام حسین علیه السلام است می‌خواهم اسم من هم به عنوان نوکر امام حسین علیه السلام ثبت شود. شاید نماز شب‌هایم و درس و بحث‌هایم نگرفت. ولی می‌دانم این مجلس به جای محکمی بند است.» [۶۶]

مرحوم آیت الله خویی فرموده بودند: در جوانی که در نجف درس می‌خواندم؛ خانه کوچک سی چهل متری داشتم و خانمم در خانه روضه می‌گرفت و اکثر خانم‌ها هم معمولا زودتر از روضه به مجلس می‌آمدند و بعد از روضه هم یکی دو ساعت با هم صحبت می کردند. من چون می‌خواستم مطالعه کنم این مجلس خانم‌ها مزاحم مطالعه من بود. بعد از چند روز دیدم که این روضه وقت من را خیلی می‌گیرد. به خانمم گفتم که این روضه شما مزاحم درس من است و روضه را به هم زدم. بعد از این ماجرا چشم من درد شدیدی گرفت و بینایی‌ام داشت از بین می‌رفت. هر چه معالجه کردم خوب نشد. بعد از مدتی خانمم در خواب می‌بیند که به او می‌گویند: شوهر شما چون مجلس روضه را به هم زده است کور می‌شود. به او بگو اگر از این کار پشیمان شده و توبه کند و برای شفای چشمش، تربت امام حسین را به چشمش بمالد. آیت‌الله خویی استغفار می‌کند و دوباره روضه را در منزلش برقرار می‌کند و با تربت امام حسین علیه‌السلام چشمانش شفا می‌یابد. [۶۷]

 

تدوین: کاظم علی محمدی

تیرماه ۱۴۰۲ برابر با محرم الحرام ۱۴۴۵

 

 

 

 

 

فهرست منابع و مآخذ

 

  1. انصا‌ری کرما‌نی‌، محمدعلی؛ ویژگی‌ها‌یی‌ از زندگی‌ اما‌م‌ خمینی؛ تهران: سبحان، سال ۱۳۶۱.
  2. انصا‌ری، مرتضی‌؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری؛ قم: کنگره‌ شیخ‌ اعظم‌ انصا‌ری، سال ۱۳۷۳.
  3. ب‍اق‍ی‌زاده‌‌ پلامی، رضا؛ ب‍رگ‍ی‌ از دف‍ت‍ر آف‍ت‍اب‌؛ تهران: یاس بهشت، سال ۱۳۸۸.
  4. برخوردار فرید، شاکر؛ آداب الطلاب؛ تهران: لاهوت، سال ۱۳۸۵.
  5. ت‍ن‍ک‍اب‍ن‍ی‌، محمد بن سلیمان؛ قصص العلماء؛ قم: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی حضور، سال ۱۳۸۰.
  6. تهرانی، علی؛ ز مهر افروخته؛ تهران: انتشا‌رات‌ صدا و سیما‌ (سروش)، سال ۱۳۸۲.
  7. جعفری، محمدتقی؛ امام حسین علیه السلام شهید فرهنگ پیشرو انسانیت؛ تهران: موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری، سال ۱۳۸۱.
  8. جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم؛ گلشن ابرار؛ زیرنظر پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام؛ قم: نشر معروف، سال ۱۳۸۵.
  9. جمعی از نویسندگان؛ ره توشه راهیان نور: ویژه محرم الحرام (۱۴۲۱ه.ق) قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سال ۱۳۷۹.
  10. حسینی دشتی، سید عبد الله؛ باب الحوایج حضرت علی اصغر علیه السلام؛ بوشهر: موعود اسلام، سال: ۱۳۸۲.
  11. حسینی نجومی‌، مرتضی؛ کیمیای هستی؛ قم: موسسه بوستان کتاب، سال ۱۳۹۰.
  12. خان احمد دولابی، محمداسماعیل؛ طوبای کربلا؛ قم: انتشارات هنارس، سال ۱۳۸۶.
  13. خمینی، روح‌الله؛ صحیفه نور؛ تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، سال ۱۳۷۰.
  14. خمینی، روح‌الله؛ قیام عاشورا؛ تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سال ۱۳۷۳.
  15. دستغیب، سیدعبدالحسین؛ داستان‌های شگفت؛ تهران: انتشارات اسلامى، سال ۱۳۸۸.
  16. دولابی، حاج اسماعیل؛ طوبای کربلا، قم: هنارس، ۱۳۹۸.
  17. رجایی، غلامعلی؛ برداشت‌هایی از سیره‌ی امام خمینی؛ تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، سال ۱۳۸۸، چاپ پنجم.
  18. رحمتی، محمد؛ آیینه‌ حقیقت‌ (اما‌م‌ حسین علیه السلام‌ در کلام‌ آیت‌الله‌ بهجت‌)؛ قم: تهذیب؛ سال ۱۳۸۶.
  19. رخشار، محمدحسین؛ در محضر آیت‌الله طباطبایی؛ قم: مؤسّسه فرهنگی سماء، سال ۱۳۸۷.
  20. رفیعی‌ علا مرودشتی‌، علی؛ بر ستیغ نور؛ قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، سال ۱۳۷۳.
  21. ستوده، امیررضا؛ پا به پای آفتاب؛ تهران: نشر پنجره، سال ۱۳۷۳.
  22. سیف الهی، محمدحسن؛ عبد کریم، قم: انتشارات بلوغ، سال ۱۳۹۰.
  23. صداقت، علی‌ اکبر؛ میناگر دل؛ قم: دیوان‌، سال ۱۳۸۷.
  24. صدر حاج سید جوادی، احمد و کامران فانی، بهاء‌الدین خرمشاهی؛ دایره المعارف تشیع؛ تهران: نشر شهید سعید محبی، سال ۱۳۸۰.
  25. صرفی پور، محمدتقی؛ معرفت سیدالشهدا علیه السلام؛ قم : صرفی‌پور، ۱۳۹۶.
  26. علامه (مداح)، محمد؛ خاطرات شصت سال خدمت‌گذاری در آستان اهل بیت علیهم السلام؛ تهران: آفاق، ۱۳۸۱.
  27. عیوضی، مجید؛ این البکائون؛ تهران: آرام‌ دل، سال ۱۳۸۹.
  28. فروغی، نعمت‌الله؛ سیل اشک؛ قم: آفتاب خوبان، سال ۱۳۸۴.
  29. فروغی ابرى، اصغر؛ ایرانیان و عزاداری عاشورا؛ قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، سال ۱۳۸۶.
  30. قمی، عباس؛ الفوائد الرضویه فی احوال علماء المذهب الجعفریه؛ قم: بوستان کتاب قم، سال ۱۳۸۷.
  31. مختاری، رضا؛ سیمای فرزانگان؛ قم: بوستان کتاب، سال ۱۳۸۷.
  32. مرعشی نجفی، احمد؛ فرازهایی از وصیت‌نامه الهی ـ اخلاقی آیت‌الله‌ العظمی‌ مرعشی‌ نجفی‌؛ قم: روابط عمومی کتابخانه بزرگ آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی، سال ۱۳۶۹، چاپ سوم.
  33. معتمدی، سیدحسین؛ عزاداری سنتی شیعیان؛ قم: عصرظهور، سال ۱۳۷۸.
  34. ملکی تبریزی، میرزا جواد آقا؛ المراقبات؛ مترجم: محمودی گلپایگانى؛ تهران: لاهوت؛ سال ۱۳۸۷.
  35. میرجها‌نی‌ طبا‌طبا‌یی‌، محمدحسن؛ البکاء‌ للحسین‌ علیه‌ السلام؛ تهران: ابوالقا‌سم‌ سا‌لک‌ تهرانی، سال: ۱۴۰۰ قمری.
  36. وافی، علی؛ نسیم هدایت؛ قم: شفق، سال ۱۳۸۸.
  37. وج‍دان‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی؛ سرگذشت‌های وی‍ژه‌ از زن‍دگ‍ی‌ ح‍ض‍رت‌ ام‍ام‌ خ‍م‍ی‍ن‍ی؛ تهران: پ‍ی‍ام‌ آزادی‌، سال ۱۳۶۲.
  38. هاشمیان، هادی؛ دفتر اول: کوه توحید (بررسی سیر زندگی، افکار، آثار و … سید العارفین آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی تبریزی) ؛ تبریز: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان آذربایجان شرقی، ۱۳۹۱.
  39. هیأت تحریریه مؤسّسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس؛ افلاکیان خاک نشین؛ تهران: شمس الشموس، ۱۳۹۳.
  40. هیأت تحریریه مؤسّسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس؛ عطش؛ تهران: شمس الشموس، سال ۱۳۸۵.
  41. یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ۱۲ تیر ۱۳۶۷.

ب. سایت‌ها و خبرگزاری‌ها

  1. روزنامه رسالت، ۱۴ / ۴ / ۱۳۶۸.
  2. سایت خبرگزاری فارس: farsnews.com
  3. پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری: imam-khomeini.ir
  4. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه: https://hawzah.net/fa/Lecture/View/

 

[۱]. ملکی تبریزی، المراقبات، بخش اعمال ماه محرم.

[۲]. فروغی، ایرانیان و عزاداری عاشورا، ص۱۹.

[۳]. صحیفه نور، ج۱۰، ص ۲۱۹.

[۴]. همان، ص۳۰.

[۵]. همان، ج ۱۸، ص۲۲.

[۶]. همان، ج ۸، ص۷۱.

[۷]. امام خمینی، قیام عاشورا، ص۱۳.

[۸]. همان، ص ۴۸.

[۹]. دوانی، مقاله ارائه شده در دومین کنگره بین المللی امام خمینی و فرهنگ عاشورا، ۱۳۷۶ : www.imam-khomeini.ir.

[۱۰]. همان.

[۱۱]. همان.

[۱۲]. وجدانی، سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینیv، ج۱، ص ۲۶.

[۱۳]. همان.

[۱۴]. همان، ص ۴۸.

[۱۵]. حجت الاسلام فردوسی‏ پور، روزنامه رسالت، ۱۴/۴/ ۱۳۶۸.

[۱۶]. ستوده، پا به پای آفتاب،  ج ۲، ص۱۳۹.

[۱۷]. برداشت‌هایی از سیره امام خمینی ره، ج ۳ ، ص۳۶

[۱۸]. بیانات ایشان در تاریخ ۱۷/۳/۱۳۷۳ : khamenei.ir.

[۱۹]. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، ج۱، ص۴۲۱.

[۲۰]. حسینی نجومی‌، کیمیای هستی، ص۹۴.

[۲۱]. امینی، یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۱۳.

[۲۲]. علامه جعفری، امام حسین علیه‌السلام شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، ص۲۰۰.

[۲۳]. رحمتی، آیینه حقیقت، ص۶۳.

[۲۴]. گلشن ابرار، ص۳۱۴.

[۲۵]. رفیعی‌ علا مرودشتی‌، بر ستیغ نور، ص۱۲۸؛ وصیت‌نامه اخلاقی آیت الله مرعشی نجفی.

[۲۶]. باقی‌زاده، ب‍رگ‍ی‌ از دف‍ت‍ر آف‍ت‍اب، ص۲۰۴.

[۲۷]. عیوضی، این البکّائون، ص۸۷.

[۲۸]. معتمدی، عزاداری سنتی شیعیان، ص ۱۰۴ ـ ۹۹.

[۲۹]. جمعی از نویسندگان، دائره المعارف تشیع، ج۶، ص۴۵.

[۳۰]. صداقت، میناگر دل، ص۳۳.

[۳۱]. مختاری، سیمای فرزانگان، ص۱۸۶.

[۳۲]. رخشاد، در محضر آیت‌الله طباطبایی، ص۱۸۲.

[۳۳]. تهرانی، ز مهر افروخته، ص۱۱۵.

[۳۴]. فروغی، سیل اشک، ص۵۰.

[۳۵]. تهرانی، ز مهر افروخته، ص۱۱۵.

[۳۶]. تقی زاده شکیبا، خوشه‌های زرین، ص ۸۰.

[۳۷]. دولابی، طوبای کربلا، ص۱۲۷.

[۳۸]. فروغی، سیل اشک، ص۶۴.

[۳۹]. تنکابنی، قصص العلما، ص ۲۰۲.

[۴۰]. همان، ص ۱۰۹ .

[۴۱]. افلاکیان خاک‌نشین، ص ۷۴

[۴۲]. فواید الرضویه، ص ۶۹۵.

[۴۳]. زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۳۷۷.

[۴۴]. دستغیب، داستان‌های شگفت، ص۲۷۳ و ۲۷۴، داستان شماره ۱۱۴.

[۴۵]. همان، ص ۳۹۹ و ۴۰۱، داستان شماره ۱۴۸.

[۴۶]. مختاری، سیمای فرزانگان، ص۱۵۵.

[۴۷]. برخوردار فرید، آداب الطلاب، ص۲۳۶ و وافی، نسیم هدایت، ص۲۹۴.

[۴۸]. سیف الهی، عبد کریم، ص ۶۲.

[۴۹]. ره توشه محرم، سال ۱۳۷۹.

[۵۰]. علامه مداح، خاطرات شصت سال خدمت‌گذاری در آستان اهل بیت علیهم السلام، ص ۶۶.

[۵۱]. شمس الشموس، افلاکیان خاک‌نشین، ص۱۰۲.

[۵۲]. افلاکیان خاک‌نشین، ص ۳۵ و اسرار انتظار، ص ۹۴.

[۵۳]. فروغی، سیل اشک، ص۵۷.

[۵۴]. صرفی پور، معرفت سیدالشهدا علیه السلام، ص ۳۴-۳۶.

[۵۵]. مجله کوکب عشق، ص ۳۵۵.

[۵۶]. آداب الطلاب، ج ۱، ص ۲۳۹

[۵۷]. موسسه بنیاد بین‌المللی نهج البلاغه قم.

[۵۸]. برگرفته از سایت خبرگزاری فارس، گروه: فرهنگی، حوزه: آئین و اندیشه، شماره: ۱۳۹۴۰۷۲۷۰۰۰۶۵۰، تاریخ: ۱۳۹۴/۷/۲۹ (http://www.farsnews.com)

[۵۹]. البکاء للحسین علیه السلام، ص۴۲۶

[۶۰]. أین البکائون، ص۱۱۶

[۶۱]. باب الحوائج علی اصغر؛ ص ۲۰۶

[۶۲]. هاشمیان، کوه توحید، ص۲۵۵ و موسسه شمس الشموس، عطش، ص۳۲۴، فرازی از وصیت نامه آیت‌الله قاضی.

[۶۳]. شمس الشموس، همان، ص۳۹۱.

[۶۴]. دولابی، طوبای کربلا، ص۱۶۵.

[۶۵]. همان، ص ۱۶۸.

[۶۶]. برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام حبیب فرحزاد، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، ۱۳۹۹/۱۰/۲۴: (۷۶۹۶۳https://hawzah.net/fa/Lecture/View/)

[۶۷]. همان منبع.

مطالعه بیشتر